دلتنگي







ه خاطر خودت ميگويم


تنهايي کافه رفتن را ياد بگير


تنهايي مهماني رفتن را


تنهايي سفر رفتن را


تنهايي خريد کردن را


تنهايي خوابيدن را


که اگر تقديرت سال ها تنها ماندن بود


از همه اين چيزها جا نماني




به خاطر خودت ميگويم


ساز بزن


که انگشتانت به وقت نبودنش


چيزي را لمس کند که خوش آهنگ باشد


که بتواني بي شراب و بي يار هم مست شوي




به خاطر خودت ميگويم


خانه ات را با گلدان و شمع و عود و موسيقي


سبز و روشن و زنده نگه دار


که کاشانه ات آرامشکده ات باشد




به خاطر خودت ميگويم


هر روز به آشپزي کردن عادت کن


که آشپزي کردن به خاطر آن بشقاب روبرويت از سرت بپرد


که احترام به جسمت را ياد بگيري




به خاطر خودت ميگويم


دوستان زيادي داشته باش


که دنيايت را با آدم هاي زيادي قسمت کني


که دنيايت تنها به يک نفر ختم نشود




به خاطر خودت ميگويم


ورزش کن


کتاب بخوان


بنويس


موسيقي گوش کن


برقص


که انرژي نهفته در درونت را


به سمت درستي هدايت کني




به خاطر خودت ميگويم


گاهي دستت را بگذار در دست کودک درونت


بگذار ببرد تو را هر جا که دلش خواست


که يادت باشد زندگي شوخيه به اشتباه جدي گرفته شده ماست




به خاطر خودت ميگويم


خودت را ببخش


که حق لذت بردن از زندگي را از خودت نگيري


حق دوباره شروع کردن را




به خاطر خودت ميگويم


ساعتي را در روز نيايش کن


که نترسي


که در هنگام ترسيدن به دست هايي که هرگز دريغ نميشوند بياويزي




به خاطر خودت ميگويم


خودت را دوست داشته باش


که کسي نتواند آنقدر بزرگ شود


که وسعت بکر دلت را تصاحب کند


که از آن عبور کند


که تو مالکيت بي قيد و شرطتت را


بي قيد و شرط واگذار نکني




به خاطر خودت ميگويم


خودت را يادت نرود


خودت را يادت نرود


خودت را يادت نرود


که از حالا 


براي سال هاي پيري


دچار حسرت برانگيز ترين نوع آايمر نشوي




| پريسا زابلي پور |مخالفين










قرار بود جاي اين زخم ها خوب شود.


قرار نبود که بعد از اين همه سال 


يک روز صبح وقتي من حوالي خيابان وليعصر منتظر تاکسي ام،


با عجله و بي حواس


شانه هاي مردانه ات را که پوشانده اي لاي پوليور سرمه اي


بزني به بازوي من،


من پرت شوم روي زمين،


کلاسور زوار در رفته ام پرت شود چند قدم آنطرفتر،


تو تازه به خودت بيايي


کلاسور را برداري، برگردي سمت من که دارم با دلخوري از روي زمين بلند ميشوم


همينطور که داري کلاسور را ميدهي دستم بگويي: خيلي عذر ميخوام خانم


من سرم را بلند کنم که بگويم: آقا حواست کجاس؟!. که مات بمانم.


که مات بماني.


که خيابان وليعصر با همه آدم ها و ماشين هايش در يک آن لال شود.


که صورتت مثل کچ سفيد شود و آن شکستگي بالاي ابروي سمت راستت که هر وقت عصبي ميشدي مي پريد، شروع کند به پريدن


که من تازه بفهمم در اين سال ها جزئيات صورتت را فراموش کرده بودم


نفسم بند بيايد. و تو با صدايي که انگار از ته چاه درميايد بگويي: سلام.


من ضربان قلبم برسد به حدي که نتوانم بگويم سلام.


سرم را بياندازم پايين


چشم بدوزم به پوتين هايي که آن سال زمستان باهم از همين خيابان وليعصر خريديم


تو اين پا آن پا شوي


من صدايت را بشنوم که ميگويي: حلالم کن


کلاسور را بدهي دستم


و به آني پوتين هايت از جلوي چشمم فرار کنند.


قرار بود فقط فراموشت کنم


قرار ما اين نبود که بعد از اين همه سال


تازه از اين به بعد


خواب هايم از صداي کسي که ميگويد حلالم کن


با افکتِ پوتين هاي سرآسيمه


آشفته شود




| پريسا زابلي پور |







روزي مي رسد


که بي حسي سايه مي اندازد


به حسرتِ روزهايي که


حداقلِ معشوق مي توانست


کثرتِ بي انداز? دلخوشي باشد.


ديگر از اين حقيقت فرار نمي کني


که آدم ها به آساني خود را دريغ مي کنند


و تو به سختي


در منگيِ پُر سوالِ ذهنت


بي جوابي قانع کننده


هضمشان مي کني.


ديگر نمي جنگي


تنها نگاه مي کني


به روزهايي که چرخ دنده هايش فرسود? تکرارند.


اسمش را مي گذارند" فراموشي "


اما


شباهتي بي نظير دارد


به اسارت.


در يک اردوگاهِ کارِ اجباري.




| پريسا زابلي پور |









يک روز با تو قراري خواهم گذشت


منو را سُر خواهم داد جلو


به تو اصرار خواهم کرد يکي را انتخاب کني


خواهم گفت با دلتنگي چطوري.؟


اشک هاي گاه و بيگاه هم بد نيست،


مزه اش شور است ولي تا ميلِ تو چه باشد.


مرور خاطره ها.؟ اين يکي کمي به تلخي ميزند.


اگر از اين ها خوشت نيامده برويم سراغ انتظار،


فکر نکنم باب طبع تو باشد.


اگر طرفدار مزه شيريني خيالبافي را  پيشنهاد مي کنم.


بي اعتمادي چطور.؟ نه سنگين است سر دل آدم مي ماند.


اصلا منو را ول کن


من ذائقه تو را ميدانم


آقا.!


يک فنجان بي حسي بياوريد بي شير و شکر


منهم همان هميشگي: دوست داشتنِ تلخ لطفا




| پريسا زابلي پور


 


.


پ.ن : يک فنجان بي حسي بدون شير و شکر با دوست داشتن تلخ حال و هواي اين روزاي من دقيقا .







ته اتوبوس، آن صندلي آخر، کنار شيشه


بهترين جاي دنياست


براي آنکه مچاله شوي در خودت


سرت را بچسباني به شيشه و زل بزني به يک جاي دور


و فکر کني به چيزهايي که دوست داري


و فکر کني به خاطراتي که آزارت ميدهد


و گاهي چشمهايت خيس شود، ازحضور پُر رنگ يک خيال


و يادت برود مقصدت کجاست


و دلت بخواهد که دنيا به انداز? همين گوشه اتوبوس کوچک شود.و دنج و تنها.


و آه بکشي از يادآوري حماقت هاي عاشقانه ات.


شيشه بخار بگيرد


و تو با انگشت بنويسي " آينده "


و دلت بگيرد از تصورش.


چشمهايت را ببندي


و تا آخرين ايستگاه درخودت گريه کني.


پريسا زابلي 



ن کارمند ن کارگر .







ن شب خوابي هاي سر ساعت



و صبح بيداري هاي با استرس



ن ترافيک هاي اول صبح



ن مرخصي هاي ساعتي



ن ناهار هاي هول هولکي



ن چرت هاي ده دقيقه اي



ن عصرهاي شلوغ



ن تاکسي، مترو، اتوبوس



ن خريدهاي سوپري



ن شام هاي حاضري



ن خسته روي مبل راحتي



ن فرزند، ن همسر، ن مادر



ن مادرانگي هاي به تعويق افتاده



ن شب کار



ن بيداري هاي از روي اجبار



ن عاشق


ن روياهاي خيس زير بالش



ن خواب هاي مرد محبوب



ن مشکوک



ن دلتنگ



ن دلتنگ



ن دلتنگ




| پريسا زابلي پور 










تنهايي خوب چيزي ست



منتظر هيچ کس نيستي



نه قول و قراري داري



نه ترسِ از دست دادن



نه روياي بدست آوردن



نه شاکي داري، نه شاکي مي شوي از چيزي



همه چيز را ساده مي گيري



ساده غذا مي خوري



ساده لباس مي پوشي



ساده فکر مي کني



هيچ اضطرابي براي چک کردن اينستاگرامت نداري، چون مخاطب خاص نداري



در قيد و بند رسيدن به خودت نيستي



هر وقت که دلت خواست، و به هر شکل که دلت خواست، ميزني بيرون



و تا هر ساعتي که دلت خواست بيرون مي ماني



هيچ کس را در انتظارِ خودت در هيچ جا نداري



بي حسي



و مثل آدمي که به هيچ جا تعلق ندارد، آزادي



تنهايي خوب چيزي ست



سرِ همه قرارها



خودتي و خودت.






| پريسا زابلي پور 






تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

برنامه هک سفر معنوی (موسسه خیریه فرشتگان آسمان بارانی(ملارد جهان گرافیک CRM Application تندیس دانلود بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد. شمیم باران امیررضا جدیدی وبلاگ آژانس طراحی و تبلیغات وینت